۱۳۹۳ آذر ۲۴, دوشنبه

دستور زبان تورکی قشقایی - بخش یک: شش صیغه‌ی فعل

فعل‌ها در تورکی قشقایی، همانند فارسی، شش صیغه یا شخص دارند. برای مثال، در زبان فارسی این شش صیغه را برای فعل «رفتن»، در زمان حال استمراری می‌نویسیم:
مفرد جمع
اول شخص می‌روم می‌رویم
دوم شخص می‌روی می‌روید
سوم شخص می‌رود می‌روند
به طور مشابه، فعل «گِدمَگ: gedmag» (به معنای «رفتن») در زبان تورکی قشقایی و زمان حال استمراری به‌این شکل صرف می‌شود:
مفرد جمع
اول شخص گدیرم: gediram گدیرَگ: gedirag
دوم شخص گدیرنگ: gedirang گدیرینز: gediraynz
سوم شخص گدیر: gedir گدیرلر: gedirlar

توضیح: با شروع از حالت مصدری «گدمگ: gedmag»، ابتدا با حذف پسوندِ مصدرساز «مگ: mag»، به بُن (ریشه‌ی) فعل می‌رسیم، یعنی «گِد: ged». بُن یا ریشه‌ی فعل، زاینده‌ی تمام زمان‌ها و صرف‌های پیچیده‌تر خواهد بود.

برای تبدیلِ فعل به زمان حال استمراری، همیشه پسوندِ «ـیر: ir» را به انتهای ریشه‌ی فعل می‌افزاییم. به‌این‌ترتیب، واژه‌ی «گِدیر: gedir» به دست می‌آید.

اکنون باید این فعل را متناسب با شخص و شمارِ فاعل، صرف کرد، یعنی به انتهای آن یک «شناسه» افزود. همان‌طور که از جدول بالا هم می‌توانید دریابید، این شناسه‌ها عبارتند از:
مفرد جمع
اول شخص ــَـم: am ــَـگ: ag
دوم شخص ــَـنگ: ang ــَـینز: aynz
سوم شخص ---- ــلَر: lar

با این ترتیب، اکنون می‌توانیم هر فعل دیگر را نیز به زمان حال استمراری ببریم و شش صیغه‌ی متفاوت آن را صرف کنیم. مثلاً برای مصدر «ایچمَگ: ichmag» (به معنای «نوشیدن»)، ریشه‌ی فعل، «ایچ: ich» است، و در زمان حال استمراری می‌شود «ایچیر: ichir». در نهایت، شش صیغه‌ی زمان حال استمراری به این قرار است:
مفرد جمع
اول شخص ایچیرم: ichiram ایچیرگ: ichirag
دوم شخص ایچیرنگ: ichirang ایچیرینز: ichiraynz
سوم شخص ایچیر: ichir ایچیرلر: ichirlar


دستور زبان تورکی قشقایی - بخش صفر: مقدمه

در این مجموعه از نوشته ها، قصد دارم تا دستور زبان تورکی قشقایی را تشریح کنم. پیش از هرچیز، باید بگویم که زبان تورکی قشقایی، زبان مادری من است؛ و هرچه من از آن می‌دانم در خانه و با محاوره به دست آمده است. یعنی من این زبان را هرگز به صورت گرامری و/یا آکادمیک نیاموخته‌ام. با این وجود، سعی خواهم کرد تا با دقت در دانسته‌هایم، اصول دستوری این زبان را بنگارم.

تصویری از کوچ مردم قشقایی. منبع: ویکی‌پدیا


نوشتن بعضی آواهای زبان تورکی با به‌کارگیری الفبای فارسی دشوار و گاه ناممکن است، و باید چاره‌ای برای این مشکل بیابم. آگاهم که در ترکیه، از الفبایی لاتینی برای نوشتار زبان تورکی استانبولی استفاده می‌شود، و درست است که آن الفبا احتمالاً برای نوشتار تورکی قشقایی هم بسیار سودمند خواهد بود. با این حال، در این سری نوشته‌ها به الفبای فارسی و الفبای انگلیسی برای نوشتن آواها و کلمات تورکی بسنده خواهم کرد. این کار دو دلیل دارد. یکم، این‌که آشنایی من با الفبای تورکی استانبولی بسیار مختصر است و بر آن تسلط کافی ندارم. دوم، این که خوانندگان احتمالی این نوشته‌ها نیز اغلب با الفبای تورکی استانبولی آشنا نخواهند بود، و بنابراین نمی‌خواهم تا با استفاده از آن الفبا، پیش‌نیازی برای فهمیدن مطالبم ایجاد کنم.

برای دیدن همه‌ی نوشته‌هایم در این مجموعه، بر روی برچسب «تورکی قشقایی» کلیک کنید. این مجموعه به تدریج تکمیل‌تر خواهد شد.





۱۳۹۳ مرداد ۲۰, دوشنبه

جعبه‌ابزار دروغ‌شناسی

متن حاضر، ترجمه شده از مقاله‌ای دیگر به قلم ماریا پوپووا.

عنوان مقاله‌ی اصلی: «جعبه ابزار چرند شناسی: قوانین کارل سیگان برای مزخرف زدایی و تفکر انتقادی»

تجهیزات ضروری برای مقابله با پروپاگاندا، علم-نما، و مغالطات.

کارل سیگان انسانی با ابعاد متفاوت بود — پیر ِ ستاره‌شناسی، مطالعه کننده ای پر اشتها، یک عاشق تمام و کمال، و بالاخره فیلسوفی فوق العاده بود.  اما مهمتر از همه‌ی اینها، او بزرگ‌ترین مدافع منطق و عقل در عصر ما بود، و بین تشکیک و پذیرفتن، با استادی تناسب ایجاد می کرد.

در کتاب «دنیای جن-زده: علم به مثابه‌ی شمعی در تاریکی» — همان کتابی که تفکرات او را در مورد علم و معنویات تبیین کرد، و تنها چند ماه قبل از مرگ او در ۱۹۹۶ چاپ شد — سیگان رازی را با ما در میان می گذارد. و آن راز این است که چگونه بنای منطق را سر پا نگاه داریم، حتا در شرایطی که جامعه، بی شرمانه ترین ناحقایق و بزرگترین پروپاگانداها را بر ما عرضه می‌کند.

در یکی از بخش‌های کتاب، با عنوان «هنر ِ دشوار ِ تشخیص چرندیات»، سیگان به ما نشان می دهد که در معرض چه فریب‌هایی هستیم — از پیش‌گو ها تا تعصب های دینی، یا تایید محصولات تجاری از سوی دانشمندان در ازای دریافت پول. او به ویژه این مورد آخر را خیلی دون می دانست و درباره‌اش می‌گفت: «این کار، توهین به شعور مشتری است» و «به طور تدریجی، باعث از بین رفتن اعتماد عمومی به بی‌طرف بودن علم می‌شود».

اما به جای موعظه کردن از سر منبر ِ فخرفروشی و خودمتشکری، کارل سیگان از موضعی درد-دیده به موضوع می‌پردازد — در شرایطی که تازه پدر و مادرش را از دست داده بود، او توضیح داد که چگونه انسان‌ها به سادگی دست به دامان وعده‌ی زندگی پس از مرگ می شوند، که وعده‌ی وسوسه برانگیزی است. او یادآوری می‌کند که دست‌به‌دامان شدن به چنین تخیلاتی، به معنای حماقت یا بد بودن یک آدم نیست. بلکه تنها نشان آن است که ما باید خودمان را به ابزار صحیح مسلح کنیم تا بتوانیم با آن‌ها مقابله کنیم.


دانشمندان، در طول آموزش‌هایی که می‌بینند، به همان ابزارها مجهز می‌شوند. ابزاری که سیگان به آن «جعبه‌ابزار چرند شناسی» می‌گوید — مجموعه‌ای از ابزارها و روش‌های شناسایی که همانند قلعه‌ای از ذهن محافظت می‌کنند و جلوی نفوذ کذبیات را می‌گیرند.
این جعبه ابزار برای مواردی است که نقطه نظر جدیدی ارایه می‌شود. اگر این نقطه‌نظر جدید از بوته‌ی آزمایش در جعبه‌ابزار ما سربلند بیرون بیاید، آن‌گاه ما با گرمی می‌پذیریمش، البته یک پذیرش مشروط. اگر مایلید، اگر نمی‌خواهید گوشتان بدهکار چرندیات باشد حتا وقتی پذیرفتن آن چرندیات خیال آدم را راحت می‌کند، در این صورت این هشدارها را دریابید. این هشدارها امتحان خودشان را پس داده‌اند. 
البته، سیگان اشاره می‌کند که این جعبه‌ابزار، فقط ابزاری برای علم نیست — برعکس، ابزاری دارد که به همان خوبی و همان ضرورت، در زندگی روزمره هم قابل استفاده است. این ابزار، تشکیکِ سالم است. با استفاده از این جعبه‌ابزار، ما همگی می‌توانیم در مقابل دروغ و حقه‌بازی خودمان را بیمه کنیم، چه از روی سهو و نادانی باشند و چه از روی عمد و حیله‌گری. سیگان ۹ تا از این ابزار را چنین بیان می‌کند:

  1. هر وقت ممکن است، باید مرجعی مستقل «حقایق» را تایید کرده باشد.
  2. اصحاب علم با هر نقطه‌نظری باید تشویق شوند که در مورد شواهد موجود به طور جدی بحث کنند.
  3. استدلال‌هایی که از سوی مرجع قدرت بیان می‌شود، ارزش چندانی ندارند — «مراجع قدرت» در گذشته هم اشتباه کرده‌اند، و در آینده هم دوباره اشتباه خواهند کرد. شاید بهتر است این طور بگوییم که در علم، هیچ مرجع قدرتی وجود ندارد؛ در نهایت، خبره هستند نه مرجع قدرت.
  4. بیش از یک نظریه را در نظر داشته باشید. اگر چیزی وجود دارد که نیاز به توضیح دارد، به همه‌ی توضیحات ممکن بیندیشید. بعد به آزمایش‌هایی فکر کنید که بتوانند به طور نظام‌مند و دقیق، بعضی از این توضیحات را رد کنند. آن‌ نظریه و توضیحی که در نهایت باقی بماند و رد نشده باشد، خیلی محتمل‌تر است که نظریه‌ی صحیح باشد. برعکس حالتی که اولین نظریه‌ی توی ذهنتان را می‌پذیرفتید. 
  5. خیلی به یک نظریه احساس تعلق نکنید، حتا اگر نظریه‌ی خودتان باشد. این نظریه فقط یک ایستگاه سر راهی در مسیر جستجوی علم است. از خود بپرسید که چرا این نظر را دوست دارید. منصفانه آن را با نظریات جایگزین مقایسه کنید. سعی کنید که بتوانید دلیلی برای رد این نظریه بیابید. اگر خودتان این سعی را نکنید، دیگران حتما سعی می‌کنند!
  6. دقیق و باکمیت بیان کنید. اگر آن‌چه دارید توضیح می‌دهید با اعداد و ارقام بیان شده باشد، خیلی راحت‌تر می‌توانید نظریات مختلف را مقایسه کنید. چیزهای گنگ و کلی‌گویی‌شده، واضح نیستند و هرکس برداشت متفاوتی از آن‌ها می‌کند. بیان مساله به طور دقیق، از یافتن پاسخ آن سخت‌تر است. 
  7. اگر زنجیره‌ای از استدلال‌ها وجود دارد، همه‌ی گام‌ها در آن زنجیره باید صحیح باشند (و حتا پیش‌فرض اولیه) — نه فقط بعضی از آن گام‌ها.
  8. قانون «تیغ ِ اوکم». این قاعده‌ی سرانگشتی می‌گوید که وقتی دو نظریه دارید که هر دو به یک اندازه خوب هستند (می‌توانند مشاهدات را توضیح دهند)، آن‌یکی را بپذیرید که ساده‌تر است.
  9. همیشه بنگرید که یک نظریه را بشود، حداقل به طور فرضی، رد کرد. نظریاتی که نشود آن‌ها را تست کرد، که نشود آن‌ها را رد کرد، به درد نمی‌خورند. مثلا این نظریه‌ی بزرگ را در نظر بگیرید که می‌گوید جهان ما و آن‌چه در آن است، فقط یک ذره‌ی بنیادی است — مثلا یک الکترون — که توی یک جهان خیلی بزرگ دیگر قرار دارد. ولی اگر ما هرگز نتوانیم اطلاعاتی از بیرون جهان خودمان به دست بیاوریم، بدان معنی است که این نظریه را هرگز نمی‌شود رد کرد. نظریات را باید بشود آزمایش کرد. افراد شکاک باید این فرصت را داشته باشند که استدلال شما را دنبال کنند، آزمایش‌های شما را تکرار کنند و ببینند آیا همان نتایج شما را به دست می‌آورند یا نه.

اما، همان‌قدر که آموختن ابزارهای بالا و استفاده از آن‌ها مهم است، این هم مهم است که یک سری شیوه‌های دیگر را فراموش کنیم و از آن‌ها استفاده نکنیم. این شیوه‌های دیگر، متداول‌ترین دام هایی هستند  که در پیش عقل سلیم قرار دارد. سیگان یادآوری می‌کند که جامعه در کجا می‌تواند از این شیوه‌ها بیشترین آسیب را بپذیرد. او می‌گوید:
یک جعبه‌ابزار چرندشناسی، نه تنها باید به ما بگوید که در ارزیابی ادعاها چه بکنیم، بلکه باید همچنین به ما بگوید که چه نکنیم. به ما کمک می‌کند که برخی از متداول‌ترین و خطرناک‌ترین مغلطه‌های منطقی و لفاظانه را بشناسیم. مثال‌های خوب زیادی را می‌توان توی دین و سیاست یافت، چون که افراد درگیر با آن‌ها اغلب باید گزاره‌های متناقض را توجیه کنند. 
 او ۲۰ تا از این مغلطه‌ها که از همه خطرناک‌تر و متداول‌ترند را بیان می‌کند، به همراه مثال‌هایی برای هرکدام.


  1. حمله به گوینده. آن است که به جای انتقاد از سخن، به گوینده‌ی سخن حمله کنند (مثال: حضرت آقای دکتر اسمیت یک بنیادگرای انجیلی معروف است، بنابراین اعتراض او به نظریه‌ی تکامل، بی‌اهمیت است)
  2. استدلال از سوی منبع قدرت (مثال: رییس‌جمهور ریچارد نیکسون باید دوباره انتخاب بشود، چون نقشه‌ای سرّی دارد تا جنگ جنوب‌شرقی آسیا را پایان بخشد — ولی چون نقشه‌اش سرّی است، رأی‌دهندگان هیچ‌گونه نمی‌توانستند به چند و چون آن نقشه پی ببرند. برخی استدلال می‌کردند که باید به رییس‌جمهور اعتماد کرد چون او رییس‌جمهور است: اکه البته زمان نشان داد که اشتباه بوده است)
  3. استدلال عواقب بد (مثال: خدایی باید وجود داشته باشد که پاداش و جزا را اعمال کند. چون اگر وجود نداشته باشد، جامعه بسیار بی‌قانون‌تر و خطرناک خواهد بود — شاید حتا غیر قابل اداره بشود. مثال دیگر: متهم یک پرونده‌ی جنایی که خیلی توی مطبوعات درباره‌اش بحث شده، بایستی مجرم شناخته شود؛ وگرنه بقیه‌ی مردها تشویق می‌شوند که زن خود را بکشند)
  4. استفاده از بی‌دانشی — ادعایی که می‌گوید آن‌چه که غلط بودنش ثابت نشده، حتما درست است، و برعکس (مثال: شواهد قانع‌کننده‌ای وجود ندارد که بشقاب‌پرنده‌ها از زمین دیدار نکرده‌اند؛ پس بشقاب‌پرنده‌ها وجود دارند — و در دیگر نقاط کیهان، حیات هوشمند وجود دارد. مثال دیگر: هزاران هزار سیاره‌ی دیگر وجود دارد، ولی اطلاعاتی نیست که هیچ‌یک همچون زمین پیشرفت اخلاقی کرده باشد، بنابراین ما کماکان در جهان مرکزیت داریم.) این کم‌طاقتی در برابر عدم شواهد را می‌توان با یک جمله نقد کرد: «عدم شواهد» به معنای «شواهدی بر عدم» نیست.
  5. برهان خاص، اغلب برای نجات یک گزاره که از لحاظ کلامی بدجوری توی مخمصه افتاده است (مثال: چه‌طور یک خدای رحیم نسل‌های آینده را محکوم به عذاب می‌کند، فقط به این دلیل که یک زن، یک مرد را تشویق کرد که یک سیب بخورد؟ برهان خاص: تو موضوع جبر و اختیار را نمی‌توانی درک کنی. یا: چه‌طور می‌شود سه موجود پدر، پسر، و روح‌القدس به طور همزمان در یک فرد وجود داشته باشد؟ برهان خاص: تو رموز معنوی سه‌گانه‌ را درک نمی‌کنی. یا: چه‌طور خدا به پیروان یهودیت، مسیحیت، و اسلام اجازه می‌دهد که برای چنین زمان درازی کار‌های بی‌رحمانه انجام دهند؟ برهان خاص: دوباره، تو موضوع جبر و اختیار را نمی‌توانی درک کنی. و به طور کلی، خدا شیوه‌های رمزآلود خودش را دارد.)
-- ناتمام




























۱۳۹۳ تیر ۴, چهارشنبه

خسته نباشید بچه‌ها. فوتبال بازی تمرکز و خوش‌شانسی‌هاست


دم بچه‌ها گرم که تا آخرین نفسشون جنگیدند. فوتبال هم همینه. بازی تمرکز و خوش‌شانسی. که امروز شانس هم با ما یار نبود. ببینید:
  • گل اول بوسنی خورد به تیر و رفت توی گل. 
  • اما هشتاد ثانیه بعدش، شوت مسعود شجاعی خورد به تیر و اومد بیرون. 
  • گل دوم بوسنی روی یه اشتباه فردی بود، و تازه آفساید هم بود! 
  • بعدش گل ما سالم بود. 
  • گل سوم بوسنی هم خورد به تیر و رفت توی دروازه.

یعنی اگه جای شانس ما و بوسنی عوض می‌شد، توپ مسعود بعد از خوردن به تیر می‌رفت تو و گل‌های اول و سوم اون‌ها بعد از خوردن به تیر میومد بیرون، و گل دومشون را هم کمک داور می‌دید که آفسایده، ما دو هیچ می‌بردیم و می‌رفتیم بالا.

اما فوتبال همینه. یه روز خوش‌شانسی میاری، و یه روز بدشانسی. اگر تیم ملی با خوش‌شانسی صعود کرد به جام‌جهانی، این‌جا هم با بدشانسی از گروهش نرفت بالا. و چیزی که مهمه همین مبارزه‌ است. مهم همین فریادها و اشک‌ها و شادی‌هاست. مهم تلاشی است که بچه‌های تیم ملی توی این مدت انجام دادن.

و یارهای واقعی اون‌هایی اند که در هنگام بدشانسی و بدبیاری هم کنار تیم بمونند. خسته نباشید بچه‌ها.

۱۳۹۳ فروردین ۸, جمعه

فارسی به سبک انگلیسی - فخرفروشی در تلفظ

مهران مدیری در برنامه‌ی «شوخی کردم» وقتی می‌خواد اسم خودروی «پراید» را تلفظ کند، حرف «پ» را ساکن تلفظ می‌کند.

توی تبلیغِ رسمیِ تلویزیونِ دولتیِ ایران، وقتی مایعِ ظرفشوییِ «پریل» را تبلیغ می‌کنند، باز هم حرفِ «پ» را ساکن تلفظ می‌کنند.

بچه که بودیم، به بزرگتر‌ها می‌خندیدم که نمی‌توانند حرفِ «ف» را در کلمه‌ی (انگلیسیِ) hands-free درست و ساکن تلفظ کنند. 

چند ماه پیش دیدم که گزارشگر فوتبال توی تلویزیون ایران، هنگامِ گفتنِ ضربه‌ی «پنالتی»، «پ» را ساکن تلفظ کرد. 


در زبانِ فارسی، واجِ دومِ هر هجا باید مصوت باشد. یعنی هیچ کلمه‌ای (یا «هجا»یی) در زبانِ فارسی نیست که با دو واجِ صامت شروع بشود. برای نمونه، واژه‌ی «پرنده» با /پ/ + /-َ/ شروع می‌شود، یا واژه‌ی «فریدون» با /ف/ + /-ِ/ شروع می‌شود. 

اما در بعضی زبان‌های خارجی، کلمات می‌توانند با دو تا واجِ صامتِ پیاپی آغاز شوند. مثلن همین کلمه‌ی pride در زبانِ انگلیسی، با /پ/ + /ر/ شروع می‌شود (البته نوعِ تلفظِ واجِ /ر/ در انگلیسی هم در این موضوع نقش دارد). طبیعی‌ست که تلفظِ چنین کلمه‌های خارجی برای فارسی‌زبانان سخت است. 

ولی این «سخت» بودن نباید مجوزی باشد تا هرکس که «می‌تواند» (شاید برای فخر فروشی) کلمات را در زبانِ فارسی این‌گونه تلفظ کند. یعنی اگر اصراری هست که کلمه‌ای مثلِ پراید را از زبانی دیگر تویِ فارسی وارد کنیم، پس باید حداقل آن را با قواعدِ زبانِ فارسی انطباق دهیم و آغازِ آن را با /پ/ + /-ِ/ تلفظ کنیم، و نه با /پ/ + /ر/. با این حساب، باید گفت خودروی «پِراید»، مایع‌ِ ظرفشوییِ «پِریل»، یک «هندز-فِریِ» ارزان برای موبایلِ مامان‌بزرگم، و ضربه‌ی «پِنالتی».

در موردِ این آخری، نکته‌ی جالبِ دیگری هم هست. کلمه‌ی penalty در زبانِ انگلیسی به معنای مجازات است، و تلفظِ آن، حتا در همانِ زبانِ انگلیسی هم، با /پ/ + /-ِ/ شروع می‌شود. ولی فخرفروشان ِ فارسی‌گوی، به گمانِ این‌که هر کلمه‌ی خارجی‌ای با دو صامت آغاز می‌شود، حرف «پ» را در آن ساکن تلفظ می‌کنند، چون می‌توانند. 

با پشتیبانی Blogger.